زُلفا

دل‌بسته به باران

زُلفا

دل‌بسته به باران

« به نام یگانه رفیق »
دختری که می‌خواهد خود را به چالش نوشتن دعوت کند

بایگانی
آخرین مطالب

سرخِ سفید

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۳۲ ب.ظ

خون می‌آید، در دهانم مزه‌ی ترش و لزج خون را حس می‌کنم، به سرعت می‌روم سمت دستمال کاغذی و فکری‌ام نکند کمی خون به ته حلقم رفته باشد و بی‌هوا قورتش داده باشم و نکند روزه‌ام باطل شده باشد، دستمالی برمی‌دارم و به لثه‌ی مابین دو دندان پیشم می‌گذارم، همان جای همیشگی، چند ماهی است اگر خونی در دهانم جاری می‌شود، منشأش همان مکان است و مسببش؟ نمی‌دانم

امروز صبح هم زمانی که رو به آینه‌ی اتاقم ایستاده بودم و  موهایم را که چرب شده‌اند برس می‌کشیدم، لکه‌ی قهوه‌ای روشنی را دیدم که روی دندان پیشم مانده بود، کی خون آمده؟ از رنگش این‌گونه برمی‌آید که در خواب، چگونه؟ خودبه‌خود؟دوباره به دنبال دستمال رفتم، این دستمال کاغذی لعنتی که نمی‌دانم اگر نباشد چگونه باید روز را به شب برسانم، 

فکری‌ام، فکر منچستر یونایتدِ قرمز در میان حلقه‌یِ تاتنهامِ سفید، فکر لباسِ سفیدِ آغشته‌ به خونِ  کیوکوشین‌کایِ سی‌ و سه ساله، فکر خونِ لزجِ روی سفیدیِ دندان‌، فکر سرخ‌ِ سفیدِ مهدیِ یزدانی‌خرم...

 

 

 

۹۹/۰۲/۱۶
زلفا ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی